آموزشی

ریتم در موسیقی

ریتم در موسیقی

تابحال به ضربان قلب خود دقت کرده اید؟ و یا شده در حین راه رفتن با یک سرعت مشخص پاهای خود را جابجا کنید؟ به این نظم که به شکلی متناوب در جریان است “ضرب‌آهنگ” یا “ریتم” می گویند و در طبیعت و محیط پیرامون بشکلی کاملا طبیعی در جریان می باشد. در دنیای موسیقی ریتم قلب تپنده خواهد بود و بدن ریتم میتوان گفت که موسیقی معنایی نخواهد داشت و لازمه ی موسیقی شمردن یک قطعه در درجه ی اول داشتن ریتم است و علت آن انسجام و پیوستگی و هماهنگی در زمانبندی ملودی های نواخته شده می باشد. ما مخاطبین موسیقی، این هماهنگی را در سطوح مختلف درک می کنیم و به همین دلیل گاهی با یک قطعه به طرق مختلف “ضرب” میگیریم؛ به عنوان مثال ممکن است با یک آهنگ دست بزنیم یا پا بکوبیم و یا سر تکان دهیم. ریتم غریزی ترین درک ما انسان ها از ساختار موسیقی تلقی می شود و به عنوان یکی از بنیادی ترین و مستقل ترین عناصر یک قطعه شمرده می شود، اما همین مفهوم ساده می تواند به شکل های پیچیده و مختلفی در یک قطعه نشان داده شود. در هر سبکی از موسیقی، یک ریتم می تواند به شکل های متفاوتی از سبکی دیگر نشان داده شود و در معرفی آن سبک نیز نقش دارد. ریتم مانند یک اهرم، پویایی یک قطعه موسیقی را نشان داده و باعث می شود تمامی نغمه ها از یک نظم واحد پیروی کنند. برای درک ساختار اجزای مختلف یک ریتم و پیچیدگی آنها، لازم است بدانیم که هر کدام از این اجزا، ریتم را چگونه با توجه به سبک و فضای قطعات تغییر می دهند. در ادامه این مقاله برای بررسی اجزا و جنبه های مختلف ریتم با ما همراه باشید:

ضرب (پالس)

ضرب یا همان پالس (Beat, Pulse)، ابتدایی ترین و بنیادی ترین جز تشکیل دهنده ی موسیقی بوده و برای شناختن ریتم نقش پایه و اساسی دارد که همه جاندارن به شکلی کاملا طبیعی با این مؤلفه از ریتم آشنا هستند. اولین تجربه ی ما از “پالس”، در رحم مادر و از طریق حس کردن ضربان قلب او اتفاق می افتد. بر اساس تحقیقات نشان داده شده، عامل بعدی که موجب شد درک ما از حرکات تکرار شونده بالا رود و در نهایت با ریتم آشنا شویم، ایستادن انسان بر روی دو پا می باشد. به همین دلیل همواره موسیقی و رقص (حرکات موزون) رابطه تنگاتنگی با یکدیگر داشته اند. ضرب، کوچک ترین واحد ریتم است و از کنار هم قرار گرفتن ضرب ها، ریتم به معنای واقعی شکل می گیرد و موسیقی با نظمی مشخص به حرکت در می آید.

تمپو (سرعت)

اولین قدم برای ایجاد تغییر در الگوی ریتمیک یک قطعه، تغییر در سرعت وقوع پالس ها (تندتر یا کندتر شدن) می باشد. لغت ایتالیایی تمپو Tempo (به معنای سرعت) تعیین کننده ی سرعت ضرب و نواخته شدن ملودی در موسیقی است. کلماتی از قبیل Allegro، Andante، Moderato، Largo، Adagio… به سرعت ضرب های یک قطعه موسیقی اشاره دارند. تمپو می تواند ارتباط مستقیمی با سطح انرژی و یا حس و حال یک قطعه موسیقی داشته باشد. برای مثال، انتظارمان از یک آهنگ شاد و هیجان آور تمپویی نسبتاً سریع است و در مقابل، وقتی یک موسیقی غمگین را به خاطر می آوریم معمولاً حتی در ذهنمان با تمپوی آرامی همراه است.

تقسیمات ضرب

ضرب ها، سرضرب ها، ضدضرب ها و … اجزای مختلف ریتمیک در هر قطعه موسیقی، چارچوب ریتمیک اصلی آن قطعه را بنا کرده و پس از آن، نت و ملودی قطعات را با دیرندهای متفاوت، بر اساسٍ چارچوب ریتمیک اجرا می کنند. هر ضرب با تقسیماتی که مبنای آن سیستم “دو دویی” است به دو یا چند ضرب با زمان (کشش) مساوی تقسیم می شود و به این شکل به ساختار کامل تری از ریتم دست می یابیم. با تقسیم هر ضرب به چندین ضرب، ریتم به مقوله پویا تری تبدیل می شود که می توان ملودی ها و ترانه ها را به اشکال مختلف بر بستر آن پیاده سازی نمود. با انجام این تقسیمات، ضرب میزان های مختلف مانند نمونه های متداول ۲/۴ و ۴/۴ و ۳/۴ و ۶/۸ و حالات دیگر بوجود می آید که در واقع دسته بندی های مختلفی از ضرب های ایجاد شده هستند. سیستم ریتمیک در موسیقی کلاسیک و موسیقی جهان به دو دسته ی سیستم ریتمیک ساده و ترکیبی دسته بندی می شوند. سیستم های ساده، عمومی ترین و راحت ترین ریتم هایی هستند که انسان ها در حالت عادی قادر به درک آن می باشند و شنیدن قطعات بر اساس این ضرب میزان ها مانند نمونه های متداول گفته شده در بالا بسیار راحت هستند. سیستم های ترکیبی از ضرب میزان های متفاوتی مانند ۵/۴ و ۷/۸ و ۳/۸ و ۱۱/۱۶ و … صورت میگیرند که ترکیبی از دو یا چند ضرب میزان ساده می باشند.

این علائم که به آنها ضرب میزان یا کسر میزان می گویند، نشاندهنده ی الگوی ریتمیک یک قطعه می باشند. در کسر میزان‌، عدد صورت نشان دهنده ی تعداد ضرب های هر “میزان” یا دسته، و عدد مخرج نشان می دهد که هر ضرب را منطبق بر چه کششی از یک نت موسیقی در نظر گرفته ایم. برای مثال در میزان نمای ۴/۴ (چهار چهار)، عدد صورت مشخص می کند که هر چهار ضرب متوالی یک میزان را تشکیل می دهند و هر کدام از این چهار ضرب را برابر یک نت سیاه (که یک چهارم نت “گرد” است) در نظر میگیریم.

تأکید (آکسان)

پس از آشنایی با ضرب، تمپو و کسر میزان، به چهارمین مؤلفه مهم ریتم، آکسان یا تأکید (Accent) می پردازیم که تعیین کننده ی سرضرب ها و ضرب های اصلی ریتم می باشد. به ضرب های مهم تر که عموما سرضرب ها هستند، توجه بیشتری می شود و ضرب های دیگر بر اساس تمپو، جای خود را پیدا خواهند کرد. تأکید یا آکسان، بخشی از درک غریزی ما از ریتم است. اگر مدت کوتاهی به صدای یکنواخت تیک تاک عقربه ساعت گوش کنید، ناگهان متوجه می شوید که دارید ضرب ها را به دسته های دوتایی یا چهارتایی تقسیم می کنید و مغز شما ناخودآگاه بین این ضرب های متوالی تفاوت قائل می شود و بر روی یکی از آنها تأکید قرار می دهد. این مسأله در موسیقی، ضرب ها را به دو دسته ی “ضرب قوی” و “ضرب ضعیف” تبدیل می کند. این اتفاق از اهمیت بسیاری برخوردار است و در پرداختن به مباحث ملودی و هارمونی نیز باید به تأکیدهای ریتمیک و نقش آنها توجه داشت.

سَنکُپ

اگر تأکیدهای ریتمیک موسیقی را جابجا کنیم، یا بعبارتی به شکلی “غیر منتظره” تأکیدها را از ضرب های قوی به ضرب های ضعیف منتقل کنیم، “سَنکُپ” ایجاد کرده ایم. سنکپ (Syncopation) به جذابیت ریتم می افزاید و آن را از حالت یکنواختی در می آورد. شکلی از سنکپ که در قرن ۲۰ و ۲۱ در سبک های امروزی مرسوم شد، ملودی را به اندازه ای نامشخص نسبت به بخش ریتمیک موسیقی (که معمولاً سازهای کوبه ای مثل درامز یا پرکاشن یا کاخون، و سازهای باس مثل گیتار باس یا کنترباس آن را تشکیل می دهند) سبقت می دهد یا عقب می اندازد. عقب ماندن نسبی ملودی از بخش ریتمیک از مشخصه های سبک جز (Jazz) است که در آن خواننده یا نوازنده ساز سولو، به این ترتیب با کمی تأخیر نسبت به ریتم، نت های خود را اجرا می کند. در شکل دیگر سنکپ مدرن، عکس این اتفاق برقرار است، یعنی ملودی با کمی عجله نسبت به بخش ریتمیک شنیده می شود. این نوع از سنکپ، ریشه در موسیقی کوبایی دارد اما در موسیقی پاپ امروزی بسیار مرسوم است. شکل امروزی سنکپ، یک حس رهایی را در ریتم پدید می آورد که باعث می شود موسیقی از حالت ماشینی و ریاضیاتی در آید و به محصولی ملموس تر برای انسان تبدیل شود.

مطالعه بیشتر: موسیقی چیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *